MegaHertZ

بسم الله الرحمن الرحیم، یا حسین

بسم الله الرحمن الرحیم، یا حسین

انواع صدمات جسمی

سه شنبه, ۲۶ خرداد ۱۳۹۴، ۰۹:۴۲ ق.ظ

چند روز پیش، رفته بودیم غذایی بر بدن بزنیم که یکی از بچه های دانشگاه رو هم آنجا دیدیم.
موقع خوردن غذا نیز طبق عادت، شروع کردم به تعریف کردن از چیزهای حال بهم زن. قضیه ازین قرار بود که توی کتاب نورالدین پسر ایران از زخمی شدن های نورالدین چیزهایی در ذهن داشتم. مثلا یه بار در عملیات بدر آتش عقبه یکی از سلاح ها ایشون رو درحالی که یه موشک در بغل گرفته بود، به هوا پرتاپ میکنه و بدنش رو به شکل بدی می سوزاند. تقریبا تمام بدن به غیر از سر میسوزد، دو ماه در بیمارستان به امید بهبودی می ماند اما بازهم پوست جدید شروع به رشد کردن نمی کرد. چون در محلی پر از شن نیز زخمی شده بود، زیر پوست ش پر از شن شده بود و روزانه مادرش با یک سوزن قستی از شن ها را در می آورد. تا اینکه یکی از پرستارای مسیحی آنجا( این پرستار تا چند خط بعد یادتون باشه) ایده میزنه و میبرتش همون و با کیسه بدنش رو می سابه به طوری که تمام پوست بدنش کنده میشود و در آب شناور. با این کار رفته رفته بهبود پیدا میکند و پوست جدید در می آورد.
موضوع پرستار که میخواستم بگم این بود که شما پرستار مسیحی رو مقایسه کنید با پرستاری که در زیر شرح ش رو براتون میگم:

نورالدین در عملیات والفجر هشت نیز بر اثر بمباران هواپیما در حالی که پیش برادرش بود، به شدت مجروح میشود (برادرش در همان لحظه شهید میشود) مجروحیت ش به گونه ای بود که بینی اش بر اثر ترکش از بین رفته بود و یکی از چشم هایش نیز آسیب دیده بود. شکم ش را هم ترکش ها پاره کرده بودند. بنده خدا را به بیمارستان میبرد و تحت درمان قرار میدهند. بعد از عمل یک پرستار مسلمان ایرانی و بی توجه به رزمنده ها که برای عوض کردن ملافه ها می آید به زور  و اجبار حرف نورالدین را از تخت پایین میاورد تا ملافه ها را عوض کند. در همین حین است که شکم نورالدین جلوی چشم های خودش منفجر میشود و او اعضا و جوارح خود را به چشم می بیند. مقایسه ش کنید با پرستار مسیحی....

این شخص مدتی بود که بدنش بخیه را قبول نمی کرد ( تا اون موقع حدود بیست عمل انجام داده بود) و بارها شده بود در حین عمل از حالت بیهوشی در بیاید و تا آخر عمل بیدار باشد. این ها رو که من سر ناهار تعریف کردم، دوستم هم برای جبران شروع به تعریف کرد تا بلکه لطف منو جبران کنه. شروع به تعریف از یه فیلم خارجی کرد که مثلا طرف دستای یه مرده رو میبره و میپزه و میده خودش میخوره!!! و یا از این جور چرت و پرت ها.... . این حرف ها در من اصلا تاثیر نداشت چرا که به خودم میگفتم: " اینا که واقعی نیست"

حرف این است: در این روزگار که دیدن فیلم های آدم خواری لذت بخش و مفرح شده است( برای خودم هم) چرا ما رزمنده هایی که در واقعیت مجروحیت های وحشتناکی پیدا کردند رو در یاد نداریم؟ یه بار شده بریم دیدنشون؟ هر چه باشد رزمنده به خاطر حرف امام و رضای پروردگارشون جنگیدن و رفتند و الان داره سود ش به من نوعی میرسه، ما برای جبران این لطف چه کاری کردیم؟ چرا بیست سال انواع کتاب های درسی را خواندم اما یک بار هم متوجه این موضوع نشده بودم؟ در عصر حاضر چگونه می توان راه آن ها را ادامه داد؟


  • حسن زاهدی

نظرات  (۱)

  • م. الف‎خانلو
  • همه این‎ها شاگرد یک مکتب اند
    توصیه‎ی اکید من کتاب «امام حسین، شهید فرهنگ پیشروی انسانیت»

    پ.ن: دارمش ولی هنوز تمومش نکردم
    ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
    شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
    <b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
    تجدید کد امنیتی